عکاسی فضای باز کودک

عکاسی منحصر به فرد و زیبا از کودکان در فضای باز

عکاسی منحصر به فرد و زیبا از کودکان در فضای باز

۱۰ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

ساعت بیولوژیک و نقش آن در کنترل بدن

ساعت بیولوژیک بدن ما بخش‌های زیادی از عملکرد بدن را کنترل می‌کند. کارکرد آن را می‌توان به یک برنامه رایانه‌ای تشبیه کرد. از زمان بیدارشدن و به‌خواب‌رفتن گرفته تا ترشح بسیاری از هورمون‌ها و تنظیم چرخه‌های شبانه‌روزی بدن، جزء کارهایی است که ساعت بیولوژیک بدن آن را مدیریت می‌کند.

نقش ساعت زیستی بدن بر افزایش بهره‌وری

شما احتمالا زمانی از اهمیت این ساعت خبردار می‌شوید که برنامه کاری روزانه‌تان دچار تغییرات شده باشد. کارگران شیفتی یا مسافران معمولا مجبورند برنامه خواب یا غذای خود را تغییر دهند. همین باعث به‌هم‌خوردن ساعت بیولوژیک بدن آنها می‌شود.

شما حتما در ساعات شبانه‌روز گاهی انرژی بیشتری دارید و گاهی هم سرحال نیستید. باوجوداین، تحقیقات نشان داده است که نقش ساعت بیولوژیک بدن به مدیریت چرخه خواب و بیداری محدود نمی‌شود. مثلا سطح هوشیاری، گرسنگی، استرس، عملکرد قلب و حتی سیستم ایمنی بدن تحت‌تأثیر این ساعت هستند. هماهنگ‌کردن ساعت بیولوژیک بدن با فعالیت‌های روزانه‌تان به عملکرد بهتر شما کمک می‌کند.

تأثیر هماهنگ‌‌سازی ساعت بیولوژیک بر فعالیت‌های روزمره

سبک زندگی مدرن و ضرورت‌های شغلی، در بسیاری موارد، در تضاد با ساعت بیولوژیک بدن قرار می‌گیرد. پس تغییر و اصلاح فعالیت‌های شبانه‌روزی‌مان شاید کار آسانی نباشد. اما اگر موفق به انجام آن شویم،‌ فواید روشنی در عملکرد ما خواهد داشت. از طرفی این کار بر افزایش سلامتی ما آثار مثبتی هم دارد. در تحقیقات متعدد ثابت شده است که به‌هم‌خوردن چرخه‌های شبانه‌روزی باعث افزایش احتمال ابتلا به افسردگی یا دیابت می‌شود.

برای تنظیم برنامه روزانه خود با ساعت بیولوژیک بدن، ابتدا باید درباره تأثیر آن بر هریک از اعمال زیستی مانند خوردن، خوابیدن و ورزش کردن بدانیم.

۱. خوابیدن و بیدارشدن

چرخه‌های خواب و بیداری ساعت زیستی بدن

ساعت بیولوژیک بدن نقش مهمی در کنترل زمان خواب و بیداری شما دارد. برنامه کاری، عادت‌‌های خوابیدن و سن نیز از دیگر عوامل تأثیرگذار هستند.

چرخه خواب با افزایش سن تغییر می‌کند. دانستن این به شما کمک می‌کند تا برنامه‌های روزمره خود را بهتر مدیریت کنید. کودکان خردسال معمولا سحرخیز هستند، درحالی‌که نوجوانان تا پیش از ظهر می‌خوابند. با افزایش سن و نزدیک‌شدن به دوره پیری، دوباره عادت سحرخیزی بازمی‌گردد. پس شاید بهتر باشد که به نوجوانان فرصت خواب صبحگاهی بیشتری داده شود یا افراد مسن‌تر بیشتر برنامه‌های اصلی خود را صبح‌ها انجام دهند.

انرژی بدن در ساعات بعدازظهر کاهش می‌یابد؛ پس یک چرت یا استراحت کوتاه به بازیابی آن کمک می‌کند.

۲. خوردن

پژوهش‌ها نشان داده است که غذاخوردن در ساعت‌هایی خاص برای سلامتی مفید‌تر است. مثلا تغذیه در ساعت‌هایی مشخص ممکن است به کاهش وزن کمک کند. در یک تحقیق، موش‌هایی که در ساعت‌های منظم غذا دریافت می‌کردند، از اضافه وزن و بیماری‌های مرتبط با سوخت و ساز در امان ماندند.

جالب اینکه زمان غذاخوردن باعث ایجاد تغییرات در بیولوژیک هم می‌شود؛ پس اگر برنامۀ کاری جدیدی دارید یا مسافر هستید، تغییر ساعت غذاخوردن در سازگاری شما با برنامه‌تان مؤثر است.

۳. ورزش‌کردن

هماهنگ‌کردن برنامه ورزشی با ساعت بیولوژیک بدن‌تان باعث نتایج بهتری در تمرینات می‌شود.

برای اغلب افراد، تمرین‌کردن در نیمۀ بعدازظهر تا انتهای آن یعنی ساعت‌های ۱۵ تا ۱۸، جراحت‌ کمتر و عملکرد بهتری به دنبال دارد. تمرینات قدرتی را هم بهتر است در ساعت‌های پایانی بعدازظهر انجام دهید. این تمرینات در ساعت‌های ۱۴ تا ۱۸ اثر بهتری دارد.

عصر و غروب هم زمان مناسبی برای حرکات کششی و آرام‌بخش مانند یوگا است.

۴. فعالیت‌های فکری

فکر کردن ساعت زیستی بدن

معمولا بیشتر افراد صبح‌ها تمرکز بیشتری دارند. مطالعات نشان داده است که افراد در این ساعات بیشترین توانایی شناختی را بروز می‌دهند. پس شاید بخواهید کارهای ذهنی و حسابرسی‌ها را پیش از ناهار انجام دهید.

همچنین کارشناسان می‌گویند که پس از غذاخوردن، سطح هوشیاری و تمرکز کاهش می‌یابد. به همین دلیل است که اغلب افراد یادگیری کمتری در کلاس‌های بعدازظهر دارند. بین ساعت‌های ظهر تا ۱۶ بعدازظهر سطح تمرکز افت می‌کند. پس بهتر است در آن ساعات یک نوشیدنی انرژی زا بخورید.

اگر روی یک پروژه خلاقانه کار می‌کنید، بهتر است صبر کنید تا کمی خسته شوید. پژوهش‌ها نشان داده است که افراد زمانی که خسته‌تر هستند، خلاقیت بیشتری بروز می‌دهند. علت آن این است که مغز در شرایط خستگی، تمرکز کمتری دارد؛ در نتیجه، راه‌حل‌های خلاقانه و خارج از چارچوب بیشتری ممکن است به فکرتان برسد.

نکاتی برای هماهنگ‌سازی بهتر

هماهنگی با ساعت زیستی بدن

بی‌شک، ساعت زیستی بدن همۀ افراد مشابه یکدیگر کار نمی‌کند. برخی از افراد در طول روز انرژی بیشتری دارند و بعضی دیگر در ساعت‌های پایانی روز سرحال‌تر هستند. خوشبختانه به‌دلیل تنوع سبک زندگی مدرن و ضرورت‌های شغلی، فضا برای فعالیت هر دو گروه وجود دارد.

اگر برنامه شما با ساعت بیولوژیک‌تان هماهنگ نیست، نکات زیر شاید به شما کمک کند:

  • خوابیدن و بیدارشدن خود را زمان‌بندی کنید: در یک ساعت مشخص بخوابید و در یک ساعت معین هم بیدار شوید. برنامه‌هایی مانند Alarmy‌ در تنظیم آن خیلی به شما کمک می‌کند.
  • به خودتان فرصت هماهنگ‌شدن بدهید: هماهنگ‌شدن ساعت بیولوژیک بدن با برنامۀ یک‌شبه شکل نمی‌گیرد. صبور باشید و برنامه را منظم دنبال کنید.
  • به سطح انرژی خودتان توجه کنید: سعی کنید برنامه‌های مهم خود را در ساعاتی که سرحال‌تر هستید انجام دهید. توجه به تغییرات سطح انرژی‌تان در طول روز به شما در برنامه ریزی کمک می‌کند.

تنظیم برنامه روزمره با ساعت بیولوژیک بدن شاید کمی زمان‌ ببرد، اما با انجام آن قطعا به عملکرد و نتیجه بهتری خواهید رسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۸
الهه رضایی

چطور انگیزه ایجاد کنیم؟

۱. تعیین اهداف

اهمیت اهداف در ایجاد انگیزه-انگیزه داشتن برای ادامه برنامه ورزشی

اول از همه باید چیزی داشته باشیم که به‌خاطر آن دست‌‌به‌کار شویم. فرقی نمی‌کند هدف‌تان از ورزش کردن کاهش وزن باشد، یا شرکت در مسابقهٔ دو، فقط قرار است دلیلی برای ورزش کردن پیدا کنید؛ حالا این دلیل هرچه می‌خواهد باشد. شاید بتوانید چند هدف مجزا برای ورزش کردن‌تان در نظر بگیرید، این هم ایرادی ندارد و لزوما نباید فقط یک هدف داشته باشید. ما هر وقت بخواهیم می‌توانیم به اهداف‌مان اضافه کنیم.

می‌توانیم اهداف روزانه (امروز بیست دقیقه پیاده روی می‌کنم)، هفتگی (این هفته حداقل سه روز ورزش می‌کنم) یا حتی ساعتی (۴۵ دقیقه یک بار بلند می‌شوم و اطراف ساختمان قدم می‌زنم) داشته باشیم.

همیشه چیزی داشته باشید که شما را به حرکت درآورد و مشوقی برای ادامهٔ مسیر باشد. اهداف بزرگ یا کوچک، هر دو محرک خوبی هستند.



۲. انضباط

نظم‌وانضباط-انگیزه داشتن برای ادامه برنامه ورزشی

با ایجاد عادات روزانه نظمی برقرار می‌کنید که موجب پایبندی شما به برنامه‌ریزی‌تان خواهد شد. حالا ببینیم چطور باید ورزش کردن را تبدیل به عادت روزانه کنیم.

راهکار اول این است که روز و ساعت مشخصی را برای ورزش کردن در نظر بگیریم. وقتی ساعت مشخص از راه برسد، به‌صورت خودکار سراغ ورزش می‌رویم. راهکار دیگر این است که برای جلسه‌های ورزشی‌مان نوعی مراسم یا تشریفات خاص داشته باشیم؛ چیزی که ما را تشویق به ورزش کردن کند.

این مراسم می‌تواند کاری به‌سادگی چند دقیقه گرم کردن با حرکات کششی یا گوش دادن به آهنگی شاد باشد.

هدف ما این است که ورزش کردن را در کنار عادات روزانهٔ دیگری همچون مسواک زدن قرار دهیم. شما می‌توانید با خلاقیت خودتان راهکارهایی برای این منظور پیدا کنید.



۳. آماده‌سازی ملزومات

اهمیت آماده‌سازی و فراهم کردن ملزومات ورزش کردن-انگیزه داشتن برای ادامه برنامه ورزشی

بعد از گرفتن تصمیم قاطع برای ورزش کردن، تا می‌توانید پایبند ماندن به این تصمیم را برای خودتان ساده‌تر کنید. یعنی هرچه را که لازم دارید تهیه کنید و آن را در دسترس قرار دهید. مثلا می‌توانید ساک ورزشی‌تان را آماده کنید، میان‌وعده یا تنقلات قبل از ورزش‌تان را تهیه کنید و از همین حالا، تمرین‌هایی را که قرار است انجام بدهید مشخص و برای‌شان برنامه‌ریزی کنید.

با این روش می‌توانیم خودمان را از قبل برای ورزش کردن آماده کنیم. به این صورت شرایط یا کمبودهای ناخواسته سد راه‌مان نمی‌شوند.

۴. انعطاف‌پذیری

قرار دادن ورزش در شمار عادات روزانه بسیار مفید است، اما به این شرط که زیاد سخت‌گیر نباشیم. برای اینکه بتوانیم به تصمیم‌مان پایبند بمانیم، بعضا به راه گریز هم نیاز داریم. فرض کنید که طبق برنامه می‌خواهیم چهار روز در هفته، ۷ یا ۸ کیلومتر پیاده‌روی کنیم، بالاخره روزی می‌رسد که به‌خاطر خستگی یا کمبود وقت امکان عملی کردن این برنامه و پایبند ماندن به آن را نداشته باشیم.

در چنین مواقعی به برنامهٔ ثانویه نیاز پیدا می‌کنیم. مثلا اگر قرار بود امروز بدوید و حالا احساس می‌کنید که بیش‌ازحد برای این کار خسته هستید، قدم زدن را جایگزین دویدن کنید یا روزهایی که سرتان شلوغ می‌شود، به‌دنبال فرصت‌های کوتاه برای فعالیت‌های بدنی باشید؛ مثلا از وقفه‌ای که برای صرف ناهار در اختیارتان می‌گذارند استفاده کنید و کمی قدم بزنید یا چند بار از پله‌ها بالا و پایین بروید.

با همین فعالیت‌های ساده به‌نوعی جبران مافات می‌کنیم و درعین‌حال، چندان به خودمان سخت‌ نمی‌گیریم، چرا که این سخت‌گیری در بلند‌مدت می‌تواند ما را از پا در بیاورد.

۵. تعهد

تعهد-انگیزه ورزش برای ادامه برنامه ورزشی

سالم بودن تصمیمی نیست که تنها یک بار گرفته شود و دیگر کاری به آن نداشته باشیم، بلکه تصمیمی است که باید هر روز به آن فکر کنیم و آن را در گوشهٔ ذهن خود داشته باشیم. با متعهد شدن مجدد به اهداف‌مان می‌توانیم در مسیر درست باقی بمانیم.

هر روز صبح، چند دقیقه‌ را به فکر کردن یا نوشتن درمورد برنامهٔ روزانه و نحوهٔ انجام کارها، اختصاص دهید.

اهداف‌تان را مجددا به یاد بیاورید و به آنها فکر کنید. به‌خاطر زحماتی که تا اینجا متحمل شده‌اید و تلاشی که برای نزدیک شدن به هدف‌تان کرده‌اید، قدردان خود باشید. یادداشت کردن روند پیشرفت به شما کمک خواهد کرد تا متوجه تغییر سایز یا سبک تمرین‌تان شوید.

وارد کردن وزن و سایزتان نیز می‌تواند در این راه کمک‌تان کند.

۶. جذابیت

سرگرم‌کننده و مفرح بودن ورزش-انگیزه ورزش برای ادامه برنامه ورزشی

شاید ورزش کردن (در کنار آماده‌سازی، انضباط و تعهد) برای شما وظیفه‌ای دیگر در زندگی روزمره به نظر برسد، اما فراموش نکنید که فعالیت بدنی بخشی شادی‌آور از زندگی روزمرهٔ شماست. اگر احساس می‌کنید ورزش یا فعالیتی که انتخاب کرده‌اید برای‌تان هیجان‌انگیز نیست، به‌دنبال ورزشی بگردید که این هیجان را ایجاد کند. در این میان جایی هم برای فعالیت‌های لذت‌بخشِ برنامه‌ریزی‌نشده‌ای مثل قدم زدن در خیابان‌های شهر یا رقصیدن با موسیقی موردعلاقه‌تان کنار بگذارید.

۷. در نظر گرفتن پاداش

در نظر گرفتن پاداش

هروقت به هدفی دست پیدا کردید، پاداشی به خودتان بدهید. این پاداش می‌تواند چیز کوچکی مثل سر زدن به کتابخانه و گشتن بین قفسه‌ها یا پاداش بزرگ‌تری مثل گرفتن وقت ماساژ یا انجام کاری لذت‌بخش باشد. البته نباید از ماهیت پاداش‌‌گونهٔ ورزش نیز غافل شوید؛ احساس موفقیت و آرامش کسب‌شده پس از ورزش کردن، همگی پاداش ورزش کردن هستند.

کلام آخر

چیزی که امروز به شما انگیزه می‌دهد، ممکن است فردا اثری نداشته باشد و اساسا نمی‌توان منبع ثابت و مشخصی برای انگیزه پیدا کرد. باید با کندوکاو ذهنی به‌دنبال فکر، هدف یا پاداشی باشیم که در لحظه به ما انگیزه می‌دهد و مشوقی برای ورزش کردن است.

نباید فراموش کنیم که رسیدن به انگیزهٔ پایدار تنها زمانی ممکن است که بهانه‌ها را پیش از تبدیل شدن به مانع از میان برداریم.

و مهم‌تر از همه، باید درک کنیم که هر کاری با تمرین و پشتکار آسان‌تر می‌شود. وقتی طی روندی مداوم ورزش می‌کنید و دست از کار نمی‌کشید، انگیزه‌تان بیشتر می‌شود و درعین‌حال از چیزهایی که برای‌تان انگیزه‌بخش هستند، شناخت بهتری پیدا می‌کنید.

دست از کار نکشید و به تمرین کردن ادامه بدهید. مطمئن باشید که درآخر نتیجهٔ زحمات‌تان را خواهید دید و به احساسی دست خواهید یافت که همیشه به‌دنبالش بودید. لطفا اگر راهکار دیگری برای پیدا کردن انگیزه سراغ دارید آن را با ما و خوانندگان چطور در میان بگذارید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مهر ۹۸ ، ۰۹:۳۲
الهه رضایی

انواع اعتماد به نفس

۱. اعتماد به نفس در نتیجهٔ باور به توانایی‌ها

اولین نوع از انواع اعتماد به نفس در نتیجهٔ باور به توانایی‌ها به‌دست می‌آید. این باور مرتبط با فعالیت‌هایی است که در انجام‌شان مهارت دارید و برای انجام دادن‌شان آموزش دیده‌اید.

برای مثال، کسی که برای نوازندگی به‌طور حرفه‌ای آموزش دیده باشد، به مهارتش در اجرای یک قطعهٔ موسیقی کاملا باور دارد (البته در چنین مواقعی باید مراقب اعتماد به نفس کاذب یا بیش از حد هم بود)، اما مشخصا در فعالیت یا مهارت دیگری نظیر آشپزی، چنین باوری به خودش نخواهد داشت.

کسب موفقیت‌های پی‌درپی در کاری که در انجامش مهارت دارید، باعث به وجود آمدن این باور به توانایی‌ها می‌شود. رسیدن به حد اعلای موفقیت در انجام کاری که در آن مهارت دارید، احتمالا چند سالی زمان می‌برد، که البته شاید این‌طور نباشد و در مدت‌زمان کوتاه‌تری به آن دست پیدا کنید، اما آنچه محرز است، این است که برای رسیدن به این موفقیت به اراده، انضباط، پشتکار، تعهد و محرکی نیاز دارید که به شما انگیزه ای برای پیشرفت مداوم بدهد. پس از رسیدن به این حد اعلا و زمانی که در حوزهٔ کاری‌تان، به‌اصطلاح، استادکار شدید، اعتماد به نفسی پیدا خواهید کرد که تا حدود زیادی از هر گونه آسیبی در امان خواهد بود و به این خاطر که در ضمیر ناخودآگاه و به‌مرور زمان شکل می‌گیرد، از برترین انواع اعتماد به نفس به‌شمار می‌رود.

دست‌یابی به این اعتماد به نفس هم کار چندان دشواری نیست و کافی است به مهارت‌تان در انجام کاری که برایش آموزش دیده‌اید توجه بیشتری نشان بدهید و به واسطهٔ آن، به توانایی‌تان در انجام آن کار باور پیدا کنید؛ در نهایت همین باور است که اعتماد به نفس را در شما به وجود خواهد آورد.

۲. اعتماد به نفس در نتیجهٔ باور به توانایی در یادگیری مهارت‌های جدید و پیدا کردن راه‌حل برای مشکلات

یادگیری مهارت جدید- نوع دوم از انواع اعتماد به نفس

این نوع اعتماد به نفس مربوط به فعالیت‌هایی می‌شود که برای انجام‌شان مهارت بخصوصی ندارید و آموزش ندیده‌اید. سؤال مهمی که در حوزهٔ این دسته از فعالیت‌ها پیش می‌آید این است که با نداشتن بینش و اطلاعات کافی در مورد مشکلی بخصوص، چگونه امکان پیدا کردن راه‌حلی برای آن وجود خواهد داشت؟ برای یافتن جواب این سؤال، پیش از هر چیز باید اقدام به شناسایی ندای درونی‌ای کنید که به شما می‌گوید توانایی پیدا کردن راه‌حل را نخواهید داشت.

نیشیرن دایشونین، کشیش بودایی ژاپنی قرن سیزدهم میلادی (ازجمله کشیش‌های بودایی شناخته‌شدهٔ ژاپن است و در آیین بودایی، مکتب منحصربه‌فرد خودش را دارد که آموزه‌های او در آن تدریس می‌شود.) از این صدای درونی با نام «شیطان» یاد می‌کند: ایده‌ای بازدارنده که وجود خارجی ندارد و تنها در ذهن جای دارد. این صدای درونی ممکن است شکل گفته‌های معلم، پدر یا دوست‌تان را به خود بگیرد، اما مهم‌ترین تأثیرپذیری را از خود شما خواهد داشت و هر چقدر به آن اجازهٔ گسترده شدن بدهید، به همان اندازه اراده و تصمیم نهایی‌تان را تحت‌تأثیر قرار خواهد داد. برای رهایی از دست این صداهای درونی، یا به‌قول کشیش بودایی «شیاطین»، باید آن‌ها را به‌دقت زیر نظر گرفت تا توانایی کنترل‌شان وجود داشته باشد، در غیر این صورت، در مواجهه با آن‌ها یا غافلگیر خواهید شد یا وحشت‌زده که در هیچ‌یک از این دو حالت امکان پیش گرفتن رویکردی با نتیجهٔ مطلوب، وجود نخواهد داشت.

تجربه‌های ناخوشایند و شکست‌های گذشته، مسئله دیگری است که باید با آن کنار بیایید. اگر با اتکا بر شجاعت و آگاهی لازم، راه‌وروش‌های جدیدی را امتحان کنید که چندان با آن‌ها احساس راحتی نمی‌کنید، شکست‌های گذشته لزوما خبر از تجربهٔ ناخوشایند دیگری در آینده نخواهند داد. بسیاری از افرادی که موفق شده‌اند عادت ناسالمی مانند سیگار کشیدن را برای همیشه کنار بگذارند، بارها اقدام به کنار گذاشتن آن کرده‌اند و شکست خورده‌اند و گذر از سد این تجربیات ناخوشایند بوده است که موفقیت نهایی را برای‌شان به ارمغان آورده است.

قابلیت‌های ذهن انسان بسیار بیشتر از آن چیزی است که اغلب مردم تصور می‌کنند. باور کردن این قابلیت‌ها و دست‌کم نگرفتن خود باعث می‌شود تا با خلاقیت و ارادهٔ بیشتری به سمت اهداف‌مان حرکت کنیم. برای رسیدن به این نوع اعتماد به نفس و به عهده گرفتن کارهای جدید، به این فکر کنید که اگر امکان انجام دادن کاری وجود داشته باشد، چرا شما نباید آن کسی باشید که کار را به نتیجهٔ نهایی برساند؟ نبوغ، مسئله‌ای ذاتی است و برای به دنیا آمدن نوابغ باید صبر کرد، اما همیشه امکان یادگیری مهارت‌های جدید وجود دارد و با داشتن اعتماد به نفس کافی، هیچ کاری وجود نخواهد داشت که نتوانیم انجام بدهیم.

۳. اعتماد به نفس در نتیجهٔ باور به ارزش ذاتی

باور ارزش ذاتی-نوع سوم از انواع اعتماد به نفس

سومین و آخرین نوع از انواع اعتماد به نفس که در این مقاله معرفی خواهیم کرد، اعتماد به نفسی است که در نتیجهٔ باور به ارزش ذاتی به دست می‌آید. آیا تاکنون به این فکر کرده‌اید که ما عزت نفس مان را از کجا به دست می‌آوریم؟ متأسفانه، حتی کسانی که در سطح مطلوب و سالمی برای خودشان ارزش قائل هستند، عزت‌نفس‌شان پایه‌واساس چندان استواری ندارد و احتمال فرو ریختن آن وجود دارد. ساده‌ترین راهکار برای دست‌یابی به عزت نفس اتکا به مسائل و ویژگی‌هایی چون ظاهر زیبا، پول، شهرت و استعدادی منحصربه‌فرد (نویسندگی، نقاشی و …) است که البته تعداد محدودی از افراد به آن دسترسی دارند. در سوی دیگر، مسائل و ویژگی‌هایی وجود دارند که دست‌یابی به عزت نفس با استفاده از آن‌ها دشوارتر خواهد بود، اما تعداد بیشتری از مردم به آن دسترسی دارند: محبوبیت در میان سایرین، انجام دادن کارهای درست، کمک کردن به دیگران و مشارکت در فعالیت‌های اجتماعی و سودمند بودن در آن‌ها از آن جمله‌اند.

عزت نفس، چه با اتکا به ویژگی‌های دستهٔ اول به دست آمده باشد، چه با اتکا به ویژگی‌های دستهٔ دوم، در هر صورت مشکلی اساسی دارد: اینکه به‌سادگی ممکن است از دست برود. ظاهر زیبا همیشگی نیست، همینطور پول و ثروت، شهرت ممکن است بدنامی به‌دنبال داشته باشد (یا بدتر از آن، بی‌علاقگی و از دست دادن اشتیاق را)، محبوبیت در میان سایرین هم همیشگی نیست و الی آخر. نکتهٔ دیگری که باید در نظر داشته باشیم این است که عزت نفس، اگر بخواهیم از تشبیه استفاده کنیم، شبیه به جانوری گرسنه است: به این معنا که برای پایدار ماندن، مرتبا باید تغذیه شود، در غیر این صورت، عزت نفس ما، به نقطهٔ مقابل اعتماد به نفس، یعنی غرور و تکبر تبدیل خواهد شد (یعنی برای اینکه خودمان را متقاعد کنیم که ارزش بیشتری از دیگران داریم، خودمان را برتر از آن‌ها خواهیم دانست). این در حالی است که اعتماد به نفس حقیقی فارغ از عوامل بیرونی است و به‌خودی‌خود وجود دارد؛ اگر بخواهیم به آن دست پیدا کنیم، به مقایسه با شخص یا چیزی که به باورمان ارزش کمتری دارد نیاز نخواهیم داشت.

حالا این سؤال مهم پیش می‌آید که راه چاره چیست و چگونه می‌توان به اعتماد به نفس حقیقی دست پیدا کرد؟ شاید بهترین راه این باشد که به معنای واقعی کلمه عاشق زندگی‌تان بشوید. البته نه عاشق آن بخشی از خود که تنها به آنچه به او تعلق دارد و آنچه به دیگران، فکر می‌کند و دنیا را از این منظر نگاه می‌کند، بلکه عاشق آن بخش متعالی‌تر که تمامی مردم، فارغ از مقام‌ومنصب‌شان، برایش به یک اندازه ارزشمند هستند، سرشار از مهرومحبت است و برای بخشیدن، درک کردن و انجام کارهای خیر، ظرفیتی بی‌انتها دارد. آن بخشی که تحت‌تأثیر ضربه‌های روحی قرار نگرفته است و با اینکه بسیاری از ما، وجود داشتن آن را انکار می‌کنیم، یا از آن بی‌اطلاعیم، وجود دارد. اگر عزت نفس، به‌خاطر عاملی مثل کمبود محبت در دوران کودکی به سطح مطلوبی نرسد یا به‌خاطر ضربه‌های روحی گسترش پیدا نکند، احتمال متوسل شدن به هریک از منابع غیرقابل‌اطمینانی که پیش‌تر عنوان شدند وجود خواهد داشت، اما متأسفانه استفاده از آن‌ها ما را به نتیجهٔ مطلوب نخواهد رساند. اعتماد به نفس حقیقی تنها در صورتی حاصل می‌شود که بخش متعالی از وجودمان را بشناسیم و به آن اتکا کنیم.

همهٔ ما در طول زندگی دورانی را پشت سر می‌گذاریم که در هریک از انواع اعتماد به نفس، دچار کمبود می‌شویم و به‌خاطر ترس از آسیب دیدن یا خجالت‌زده شدن، از محیط اطراف‌مان تأثیرپذیری پیدا می‌کنیم و در این میان، اگر چیزی یا کسی باعث آزار و اذیت‌مان شود، آن را از خود برتر خواهیم دانست و توان مقابله با آن را در خود نخواهیم دید. این مسئله کاملا طبیعی است، اما چیزی که انسان را از پا در نیاورد، باعث قوی‌تر شدن او خواهد شد و مهم این است که با درس گرفتن از چنین تجربیاتی، راه را برای رسیدن به اعتماد به نفس حقیقی هموارتر کرد. بهتر است از میان انواع اعتماد به نفس، کار را با اتکا به دو نوع اول شروع کنید، چراکه شناسایی و رسیدن به آن‌ها، در مقایسه با نوع سوم، نسبتا ساده‌تر است و به‌نوعی، پایه‌واساس لازم برای رسیدن به اعتماد به نفس حقیقی را فراهم می‌کنند. نکتهٔ دیگر اینکه رسیدن به هریک از انواع اعتماد به نفس، پایان کار نخواهد بود و باز هم امکان دارد موقعیت یا شرایطی پیش بیاید که اعتماد به نفس را تحت‌تأثیر قرار بدهد؛ هدف نهایی باید رسیدن به اعتماد به نفسی باشد که از هر گونه آسیبی در امان است و از هیچ چیز و هیچ کس تأثیر نمی‌پذیرد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۹۸ ، ۰۹:۳۶
الهه رضایی

دربارۀ کتاب سنگ فرش هر خیابان از طلاست

بعد از جنگ کرهٔ جنوبی و ژاپن (۱۹۵۳-۱۹۵۰) که منجر به استقلال کشور کره شد، بیشتر مردم این کشور در فقر به سر می‌بردند و این پدیده به‌دلیلِ اقتصاد آسیب‌دیده‌ای بود که از محصولات جنگ بود. اما این پایان کار برای مردم کره‌جنوبی نبود و آن‌ها به کمک تاجران خوش‌فکر و موفقی مانند کیم وو چونگ، از بنیان‌گذاران شرکت دوو، کشور خود را بازسازی کردند و توانستند دوباره در تجارت بین‌الملل به اعتبار خود سروسامان دهند و اقتصاد کشور خود را متحول کنند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۸ ، ۱۴:۴۱
الهه رضایی

گام اول: دور ریختنی‌های زندگی‌تان را بشناسید

قانون بالن - دور ریختنی های زندگی تان را بشناسید

قانون بالن در ساده ترین حد تصور در اولین گام از اشخاص می‌خواهد هر چیز دورریختنی و به اصطلاح به درد نخور را از خودشان دور کنند و دور بیندازند. می‌گوید هر چیز مضری که به دست و پایتان پیچیده و اجازه نمی‌دهد رشد کنید را دور بریزید. تاکید می‌کند هرچیزی که روی دوش‌تان سنگینی می‌کند و مانع پیشرفت است را دور بریزید تا بتوانید اوج بگیرید؛ درست مثل بالن. کسی که می‌خواهد بالن را هدایت کند خیلی خوب می‌داند برای اوج گرفتن و بالا رفتن باید بار اضافی بالن را کم کند تا با جریان باد هماهنگ شود و به مقصد برسد. پس در اولین مرحله باید دور ریختنی‌های زندگی‌تان را بشناسید و بدانید چه چیزهایی شما را اذیت می‌کند و اجازه نمی‌دهد آن طور که باید خوب و موفقیت‌آمیز زندگی کنید و به هدف‌تان برسید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۹۸ ، ۱۴:۴۳
الهه رضایی

همه‌ی ما می‌دانیم وقتی وارد حرفه‌ی تازه‌ای می‌شویم، فهرست انجام کارها چقدر به کار می‌آید. با وجود این، وقتی مسئولیت پروژه‌های متعددی را به عهده می‌گیریم، به‌ویژه وقتی مدیر باشیم، فهرست‌های انجام کار می‌توانند به سرعت طاقت‌فرسا ‌شوند.

 

 

یکی از مشکلات این است که فهرست‌ کارهای پیش رویِ بسیاری از ما، یک فهرست عملیاتی حساب‌شده و متمرکز نیست. بلکه، فهرستی است که فقط شامل توضیحات کلی درباره‌ی کارهایی می‌شود که باید انجام دهیم. فقره‌های خاصی در فهرست کارهای پیش رو وجود دارند که جزئیات «انجام» آنها ذکر نشده است، برای مثال، «تماس با سینا در بخش فروش» یا «نوشتن برنامه بازاریابی» که فاقد جزئیات هستند.

مشکل دیگر این است که وقتی شما بیش از، مثلا بگوییم ۲۰ فقره کار را در فهرست‌تان ثبت می‌کنید، استفاده از این فهرست، دشوار و خسته‌کننده می‌شود. با این اوصاف، شما به تدریج از انجام فعالیت‌ها و تعهدات مهم عقب می‌مانید.

اینجا جایی است که برنامه‌ عملیاتی به کار می‌آیند. برنامه‌ عملیاتی، نسخه‌ی «صنعتی» فهرست‌ انجام کار است که انواع اهداف کوتاه‌مدت، میان‌مدت و بلندمدت را شامل می‌شود. یک برنامه‌ عملیاتی به شما کمک می‌کند زمان‌تان را برنامه ریزی کنید، بدون اینکه تعهدی از قلم بیفتد و برنامه‌ی زمانی شما را بهم بریزد. از آنجا که طبق این برنامه‌ها، شما به درستی درباره‌ی اولویت‌هایتان فکر می‌کنید، پس می‌توانید روی کارهایی تمرکز کنید که مهم هستند و از وقت تلف کردن برای فعالیت‌های کم‌ارزش اجتناب کنید.

برنامه‌ عملیاتی به شما کمک می‌کند تا به واگذار کردن کارها و تفویض اختیار هم عادت کنید. همه‌ی اینها سبب صرفه‌جویی در وقت و تمام شدن به موقع کارها می‌شود، ضمن اینکه کارایی و بهره وری شما هم افزایش می‌یابد. به معنای دقیق کلمه، دیگر می‌توانید اولویت بندی هوشمندانه‌ای داشته باشید و کنترل کارها را به زندگی‌تان بازگردانید که اگر این‌طور نباشد؛ رفته رفته کار، شما را از پای درمی‌آورد.
نکته:
وقتی برای اولین بار با برنامه‌ عملیاتی آشنا می‌شوید، شاید استفاده از آن به نظر دشوار و پیچیده بیاید. درست است، این برنامه‌ها پیچیده‌تر از فهرست کارهای پیش رو هستند، اما اگر سماجت به خرج بدهید و چند ساعتی را صرف یادگیری آنها بکنید؛ به‌زودی خواهید دید که دوباره کنترل حجم کارهایتان را به دست گرفته‌اید و در نتیجه استرس بسیار کمتری را تجربه می‌کنید!

چگونگی استفاده از یک برنامه‌ عملیاتی

این چهار مرحله را برای داشتن یک برنامه‌ عملیاتی دنبال کنید:

مرحله ۱: جمع‌آوری

ابتدا تمام کارهایی را که باید انجام بدهید، فهرست کنید. سعی کنید هرگونه کاری را که به نظرتان ناتمام مانده است در فهرست بگنجانید. فرقی نمی‌کند این کارها چه باشند، فوری یا غیرفوری، بزرگ یا کوچک، شخصی یا کاری.

این جمع‌آوری تا حدی، به‌صورت خودکار انجام می‌شود. چگونه؟ درخواست‌های ایمیلی در دریافتی (inbox) شما ذخیره می‌شوند، یادداشت‌هایی که باید به آنها رسیدگی کنید در کازیه‌ی شما قرار داده می‌شوند، نامه‌ها در صندوق پست شما گذاشته می‌شوند و پیام‌های شخصی شما در تلفن همراه شما ثبت می‌شوند.

اما چیزهای دیگری هم وجود دارند. فکرهایی که در سر دارید، پروژه‌هایی که می‌خواهید به راه بیندازید، کارهایی که قصد رسیدگی کردن به آنها را داشته‌اید و تاکنون عقب انداخته‌اید، ایده‌هایی که اینجا و آنجا روی تکه‌های کاغذ نوشته‌اید. تمام این کارها و پروژه‌ها را یک جا جمع کرده و فهرست آنها را بنویسید.

و یک نکته‌ی واقعا مهم! اهداف شخصی خودتان را هم در این فهرست بگنجانید.

نکته‌ی ۱

اگر در ذهن‌تان «باید»‌های زیادی وجود داشته باشد، ممکن است استرس‌های زیادی را تجربه کنید. هرگز مطمئن نخواهید بود که آیا چیزی را فراموش کرده‌اید یا نه و همیشه این احساس وحشتناک را خواهید داشت که به همه‌ی چیزهایی که می‌خواستید، نرسیده‌اید.
با نوشتن همه‌ی این بایدها در برنامه‌ عملیاتی‌ خود، می‌توانید مغزتان را از این افکار استرس‌زا خالی کنید و مطمئن شوید که این برنامه‌ها را به صورت منسجم و منظم اولولیت‌بندی می‌کنید. مزیت ضمنی این کار در این است که تمرکزتان، صرفا به‌واسطه‌ی خالی شدن این افکار نگران‌کننده از مغزتان، بیشتر خواهد شد.

نکته‌ی ۲

نخستین باری که برنامه‌ عملیاتی‌ می‌نویسید، ممکن است مدتی را صرف این کار کنید، مثلا دو ساعت. این تنها هزینه‌ای است که پیشاپیش برای منظم کردن زندگی‌تان پرداخت می‌کنید. در نهایت، پس از تکمیل این برنامه، از آرامشی که به دست می‌آورید، متعجب خواهید شد. پس از نخستین تجربه، به‌روز نگهداشتن برنامه‌ عملیاتی وقت اندکی از شما خواهد گرفت.

نکته‌ی ۳

آسان‌ترین کار این است که برنامه‌ عملیاتی‌ خود را در قالب یک نرم‌افزار واژه‌پرداز ذخیره کنید. با این روش، جمع‌آوری، به‌روزرسانی و ذخیره‌ی مطالب آسان‌تر خواهد شد و دیگر نیازی به نوشتن پیش‌نویس‌های خسته‌کننده نیست. راه دیگر، استفاده از یک نرم‌افزار مدیریت پروژه شخصی است، مثل نرم‌افزار Chaos Control یا ۲Do که هر دو به منظم کردن و اولویت‌بندی کارهای شما کمک می‌کنند.

مرحله‌ی ۲: حذف زواید

حالا با بررسی دقیق هر مورد، فهرستی را که در مرحله‌ی اول نوشته‌اید؛ پردازش کنید. تصمیم بگیرد که آیا واقعا برای هر مورد فهرست، باید اقدامی انجام بدهید یا نه. بسیاری از دغدغه‌هایی که برای ما پیش می‌آیند، در واقع هیچ ارتباطی با ما ندارند یا در مقیاس مسائل زندگی ما، واقعا دارای اهمیت نیستند. اگر این‌طور است، آن مورد یا موارد را از فهرست‌تان حذف کنید.

مرحله‌ی ۳: نظم‌بخشیدن و اولویت دادن

این مرحله سه قسمت دارد.

اول، فهرست پروژه‌ها و کارهایتان را مرور کنید. کارهای اختصاصی و مجزایی را که بخشی از پروژه‌های بزرگ‌تر هستند، در یک گروه قرار دهید.

برای مثال، شاید بخواهید در حمام خانه تغییراتی بدهید یا رنگ دیوار سالن نشیمن را عوض کنید. این هدف را در پروژه‌ی «بازسازی خانه» قرار دهید. در محل کار، شاید بخواهید برای ارتقای یک سیستم کامپیوتری جدید، کاری کنید و شاید اعضای تیم برای استفاده از این سیستم جدید به آموزش نیاز داشته باشند. این هدف را در پروژه‌ی «ارتقای سیستم کامپیوتری» قرار دهید.

با طبقه‌بندی اقلامِ فهرست، متوجه خواهید شد که هر یک از این طبقات به پروژه‌های منسجمی تبدیل شده‌اند. حتما اهداف شخصی خودتان را هم در «پروژه‌ی شخصی» قرار دهید.

دوم، پروژه‌های طبقه‌بندی شده را مرور کنید و به ترتیب اهمیت، آنها را اولویت‌بندی کنید، مثلا به آنها کد حرفی یا عددی بدهید. بدیهی است که اهداف شخصی‌تان، فوق‌العاده مهم هستند!

سوم، پروژه‌هایتان را با استفاده از رویکردی که در زیر خواهیم گفت، در برنامه‌ عملیاتی درج کنید. برنامه‌ عملیاتی به این سه قسمت تقسیم می‌شود:

  • فهرست اقدامات بعدی: این فهرست شامل اقدامات بعدی کوچکی می‌شود که برای پیشبرد پروژه‌هایتان باید آنها را انجام دهید.
  • فهرست کارهای محول‌شده: این فهرست شامل کارهایی می‌شود که شما به دیگران محول کرده‌اید.
  • کاتالوگ پروژه: این کاتالوگ شامل تمام پروژه‌هایی می‌شود که شما در آنها مشارکت دارید، همین‌طور کارهای کوچکی که به پیشبرد پروژه‌ها کمک می‌کنند.

خبر خوب این است که وقتی به این مرحله برسید، بزرگ‌ترین بخش نوشتن برنامه‌ عملیاتی‌ را به اتمام رسانده‌اید: بخش کاتالوگ پروژه! فهرستی از پروژه‌ها و فعالیت‌های اولویت‌بندی‌شده‌ای که به اتمام رسانده‌اید.

معمولا، کاتالوگ پروژه در سایه‌ی برنامه‌ عملیاتی قرار دارد، چون فقط حین فرآیند بررسی هفتگی به آن رجوع می‌کنید.

بعد از کاتالوگ پروژه، نوبت به فهرست کارهای محول‌شده به دیگران می‌رسد. برای ایجاد این فهرست باید کاتالوگ پروژه را بررسی کنید و کارهایی که به دیگران محول کرده‌اید را شناسایی کنید. هر یک از این کارها را به نام فردی که کار را به او محول کرده‌اید، ثبت کنید و در کنار آن، تاریخ استعلام توافق‌شده را هم بنویسید.
نکته:
اگر هنوز کاری را به کسی محول نکرده‌اید، یا بر سر تاریخ استعلام آن توافق نکرده‌اید، نگران نباشید! کاری که ما در اینجا انجام می‌دهیم، ایجاد چارچوبی است که مطابق آن کار خواهید کرد. بعدا برای استفاده از این چارچوب، زمان زیادی خواهید داشت!

معمولا، فهرست کارهای محول‌شده، در ابتدای بخش کاتالوگ پروژه در برنامه‌ عملیاتی‌ شما قرار می‌گیرد، چون شما اغلب نیاز پیدا می‌کنید به آن رجوع کنید.

در آخر، فهرست اقدامات بعدی را تهیه کنید. برای این منظور، به پروژه‌هایی رجوع کنید که بالاترین اولویت‌ها را به آنها داده‌اید. پروژه‌هایی که هم خودتان می‌خواهید به جلو پیش بروند و هم مهلت آخر آنها نزدیک است. اقدامات بعدی را که برای پیشبرد این پروژه‌ها لازم هستند،، مشخص کنید.

فهرست اقدامات بعدی باید در صفحه‌ی نخست برنامه‌ عملیاتی باشد، چون بسیاری از مواقع در روز به آن مراجعه خواهید کرد.

نکته‌ی ۱

اگر اقدام بعدی، کمتر از چند دقیقه زمان می‌برد، پس چرا آن را فورا انجام ندهید؟ حتما پس از تکمیل این اقدام کوچک بازگردید و برنامه‌ عملیاتی‌ را کامل کنید.

نکته‌ی ۲

تهیه‌ی گلچین مناسبی از اقدامات بعدی به قوه‌ی تشخیص شما بستگی دارد. اگر یکی از پروژه‌های شما اهمیت بی‌‌چون و چرایی دارد، پس اقدامات متعدد مربوط به آن پروژه را در فهرست‌تان بگنجانید و اقدامات مربوط به پروژه‌های دیگر را در حداقل اولویت نگه دارید. به‌هرحال، اگر لازم است پروژه‌های زیادی را با هم به جلو پیش ببرید، اقدامات بعدی هر پروژه‌ را در فهرست‌تان داشته باشید.

نکته‌ی ۳

اگر امکان دارد، فهرست اقدامات بعدی‌تان کوچک و دست‌یافتنی باشد، طوری که انجام آنها بیش از چند ساعت طول نکشد. این به شما کمک می‌کند سرعت پیشرفت پروژه‌ها را حفظ کنید و این حس را در شما تقویت می‌کند که یک روز پرثمر و موفق را پشت سر گذاشته‌اید.
اما اگر اقدامات بعدی بیش از دو ساعت طول می‌کشند، باز هم آنها را تقسیم‌بندی کنید. برای مثال، اگر اقدام بعدی شما نوشتن یک گزارش است، آن را به این مراحل قسمت کنید: تحقیق، برنامه‌ریزی، نوشتن، بررسی حقایق و ویرایش. سپس، در اواین اقدام، تحقیق را شروع کنید و باقی مراحل را به عنوان یک پروژه در کاتالوگ پروژه‌ها قرار دهید.

نکته‌ی ۴

ممکن است شماره‌گذاری پروژه‌ها به صورت متوالی، مفید باشد (بهتر است شماره‌گذاری‌تان به این ترتیب باشد: ۱۰، ۲۰، ۳۰ و غیره). وقتی این اقداماتِ شماره‌گذاری‌شده را به فهرست اصلی اقدامات بعدی اضافه می‌کنید، می‌دانید کدام اقدام شماره‌دار به کدام پروژه تعلق دارد.

نکته‌ی ۵

وقتی اقدامات بعدی متعدد هستند، آنها را به ترتیب حروف الفبایی و بر اساس اهمیت، ارزش، فوریت و ارتباط آنها با اهداف‌تان، اولویت‌بندی کنید. اگر تردید دارید که آیا اقدامی مهم است یا فوری، مقاله‌ی ما با عنوان اصل اهمیت-فوریت آیزنهاور به شما نشان می‌دهد چگونه این تمایز را قائل شوید.
سپس، موفقیت خود را در رسیدگی به این اقدامات ارزیابی کنید. اگر دریافتید که اقدامات فهرست شما راکد مانده‌اند، تصمیم بگیرید که آیا باید این پروژه‌ها را لغو کنید یا اولویت آنها را بالا ببرید تا به آنها رسیدگی کنید.
هر کاری که می‌کنید، مطمئن شوید اقدامات فهرست شما بیش از حد زیاد نباشند. اگر بیش از، مثلا بگوییم ۱۵ تا ۲۰ اقدام وجود دارد، دوباره به مانع برمی‌خورید. اگر فهرست‌تان بیش از حد شلوغ است، برخی از اقدامات نه چندان فوری و مهم را به کاتالوگ پروژه‌ها بازگردانید. اگر فهرست‌تان کم است و چالش‌برانگیز نیست، اقدامات بعدی بیشتری را از کاتالوگ پروژه‌ها به فهرست اقدامات اضافه کنید.

نکته‌ی ۶

طی این فرآیند، از خودتان بپرسید آیا کاری وجود دارد که بتوانید به دیگران واگذار کنید یا امکان کمک گرفتن از دیگران وجود دارد. پس از یافتن کارهایی که امکان محول شدن دارند، آنها را به همراه اقدام لازم برای محول کردن‌شان، در فهرست اقدامات بعدی قرار دهید.
پس از محول کردن یک کار، آن را به فهرست کارهای محول‌شده منتقل کنید و تاریخ استعلام توافق‌شده‌ی آن را هم قید کنید.

مرحله‌ی ۴: «کار کردن» با برنامه‌ عملیاتی

یک برنامه‌ عملیاتی معمولا طولانی است، اما اجباری نیست هر روز کل برنامه را مرور کنید!

معمولا با صفحه یا صفحات ابتدایی سر و کار دارید که مربوط به فهرست اقدامات بعدی و فهرست کارهای محول‌شده هستند. برخی از فعالیت‌ها ممکن است مختص روز یا زمان خاصی باشند. بسته به شیوه‌ی کارتان، هم می‌توانید در صفحه‌ی نخست برنامه‌ عملیاتی‌تان، آنها را درج کنید و هم در تقویم‌تان علام‌گذاری کنید.

در واقع، این صفحات ابتدایی، فقط فرم جدیدی از فهرست انجام کار قدیمی‌تان هستند. تنها تفاوت این است که در صفحات ابتدایی از برنامه‌ عملیاتی، تنها اقدامات مختصر و خاص به‌طور خلاصه نوشته می‌شوند، درحالی‌که خود پروژه‌های اصلی که این اقدامات مربوط به آنها هستند، در کاتالوگ پروژه‌ها ذخیره می‌شوند.

به‌هرحال، کاری که باید انجام بدهید این است که مرتبا برنامه‌ عملیاتی‌ خود را بررسی و به‌روزکنید، برای مثال، هر هفته زمانی را به این کار اختصاص دهید. موارد انجام‌شده را حذف یا بایگانی کنید. همزمان با پیشبرد پروژه‌هایتان، پروژه‌های جدید را از کاتالوگ پروژه به صفحات اول منتقل کنید و هرگونه اقدام مرتبط با آنها را هم به این صفحات اضافه کنید.

نمونه‌های برنامه‌ عملیاتی

در اینجا به یک مثال ساده اشاره می‌کنیم تا با طرز کار برنامه‌ عملیاتی بیشتر آشنا شوید.

شایان استرس‌ بسیار زیادی را در محل کارش تجربه می‌کند. او رهبری یک تیم بزرگ را بر عهده دارد که پروژه‌ی مهمی را انجام می‌دهند و اینطور به نظر می‌آید که او هر روز از اقداماتی که باید انجام بدهد، بیش از پیش عقب می‌ماند.

او تصمیم می‌گیرد برای اولویت‌بندی و نظم‌ بخشیدن به کارهایی که باید انجام بدهد، یک برنامه‌ عملیاتی تهیه کند.

مرحله‌‌ی ۱: جمع‌آوری

شایان پس از یک ساعت فکر کردن، فهرستی از تعهدات کنونی‌اش را تهیه می‌کند:

  • تحقیق در مورد بازار هدف برای تضمین اینکه بخش تبلیغات برای عرضه‌ی محصول، اقدامات لازم را انجام می‌دهد.
  • تکمیل گزارش مقایسه‌ی هزینه‌ها
  • تحقیق درباره‌ی برگزارکنندگان محلی دوره‌ی MBA
  • صحبت با کارفرما در مورد درخواست تأمین‌ بودجه برای دوره‌ی MBA
  • تماس با آژانس‌های استخدام در مورد نرخ‌های تبلیغات برای سمت رئیس دفتر
  • نوشتن آگهی برای سمت رئیس دفتر در قسمت نیازمندی‌ها
  • سفارش میز و تلفن جدید برای رئیس دفتر جدید
  • ملاقات با افشین برای اطمینان از اینکه با گروه خو گرفته است و فهمیدن اینکه آیا او مطابق برنامه‌ی زمانی تعهداتش در پروژه پیش می‌رود یا نه.
  • تماس با تأمین کننده‌ی اصلی برای مذاکره دوباره بر سر قراردادی که سفارش‌های بزرگ سال آینده را به خود اختصاص می‌دهد.
  • منظم کردن پوشه‌های پروژه

مرحله‌ی ۲: حذف زواید

حالا که شایان فهرست تعهداتش را کامل کرده است، نگاه دقیق‌تری به فهرست می‌کند تا ببیند آیا می‌توان موردی را حذف کرد.

او پس از در نظر گرفتن تک‌تک موارد، تشخیص می‌دهد که واقعا نیازی به ملاقات با عضو جدید گروه، افشین نیست. او دیروز موقع ناهار با افشین صحبت کرد و اطمینان یافت که او به خوبی با نقش جدیدش در گروه خو گرفته است و در مسیر درستی برای انجام پروژه‌های مربوط به خودش تا پیش از آخرین مهلت آنها است.

شایان همچنین به این نتیجه رسید که نیازی به منظم کردن پوشه‌های پروژه‌‌اش نیست.

مرحله‌ی ۳: منظم کردن و اولویت‌بندی

شایان هم‌اکنون آماده است تا اقدامات لازم جهت انجام تعهداتش را فهرست کند. او دریافت که می‌تواند فهرست انجام کارهایش را به سه قسمت اصلی تقسیم کند. همان‌طور که او اقداماتش را در این سه گروه قرار می‌دهد، آنها را به ترتیب حروف الفبایی اولویت‌بندی می‌کند.

سپس برنامه‌ عملیاتی‌ خود را با تقسیم آن به سه بخش تنظیم می‌کند:

  1. فهرست اقدامات بعدی
  2. اقدامات محول‌شده
  3. کاتالوگ پروژه

در آخر، شایان برنامه‌ عملیاتی‌اش را در نرم‌افزار MS Word وارد می‌کند و هر پروژه را با اعداد ۱۰، ۲۰ و ۳۰، شماره‌گذاری می‌کند.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۹۸ ، ۱۱:۵۵
الهه رضایی

اصول تمرین هدفمند؛ چطور برای رسیدن به هدف تلاش کنیم؟

 
۰

هر کسی هدفی دارد. ممکن است هدف شما این باشد که فوتبالیستی در سطح جهانی شوید، یا بهترین نویسنده‌ی داستان‌های کودکان شوید، یا به جراح قلب بزرگی تبدیل شوید. همه‌ی ما می‌خواهیم به چیزی دست یابیم، اما نظرات مختلفی در مورد شیوه‌ی انجام این کار داریم.

 

برخی بر این باورند که این امر کاملا بستگی به استعداد دارد؛ یعنی همان مهارت‌های ذاتی که تعداد کمی از افراد باهوش با آنها به دنیا می‌آیند. برخی دیگر نیز معتقدند که این امر بیشتر با تلاش و کوشش در ارتباط است؛ یعنی تمرین بی‌وقفه تا زمانی که به هدف مورد نظر دست یابید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۹۸ ، ۱۱:۵۷
الهه رضایی

اوضاع همیشه بر وفق مراد پیش نمی‌رود. کارها و اعمال ما همیشه بازتابی از خود واقعی ما نیستند، این مسئله در مورد دیگران هم صدق می‌کند. با‌این‌حال، بخشیدن دیگران معمولا آسان‌تر از بخشیدن خودمان است. گویا ما آنقدر که به خودمان سخت می‌گیریم، در مورد دیگران سخت‌گیری نمی‌کنیم! اما فراموش نکنید آن‌طور که «روپی کاپور» شاعر کانادایی هندی‌تبار می‌گوید: «برای درمان زخم، باید به آن رسیدگی و نوازشش کنید!»

چرا خودبخشودگی اهمیت دارد؟

بر مبنای نظر کارشناسان، بخشیدن اضطراب را کاهش می‌دهد که نتیجهٔ آن تقویت سیستم ایمنی بدن است. بخشیدن، بیماری‌ها و اختلالات روانی مانند افسردگی و اضطراب را تسکین می‌دهد، با کاهش خشم و تقویت سلامتی قلب، به تقویت سلامت عمومی بدن منجر می‌شود.

این‌روزها که اضطراب و افسردگی این‌قدر گسترده و همه‌گیر است، با بخشیدن خودمان به بهبود و حفظ سلامتی خود کمک می‌کنیم. اگر راهی برای بخشیدن خودمان و دیگران پیدا نکنیم، گرفتار نگرانی و خودخوری می‌شویم.

گاهی ما درس‌های دردناکی از زندگی می‌گیریم. اما قرار نیست با استمرار این درد، پیوسته خودمان را عذاب دهیم. این درد لزوما بزرگ و پیچیده نیست. همین‌که از اشتباه‌مان نمی‌گذریم و رهایش نمی‌کنیم، مایهٔ درد و رنج است. اشتباهی که شاید ناخودآگاه هم نباشد؛ ممکن است بدانیم چرا چنین تصمیمی گرفتیم، و این گاهی وضعیت‌ را دردناک‌تر هم می‌کند.

باید بدانیم بیزاری از خودمان، هیچ سودی ندارد، درحالی‌که خودبخشودگی مزیت‌های بسیاری دارد. نخستین گام برای بخشیدن خودمان پرسیدن این سؤال است: چرا اشتباه کردم؟

اشتباه کردن و گرفتن تصمیم‌های غلط، هیچ ربطی به اینکه چه کسی هستیم و می‌توانیم به چه کسی تبدیل شویم، ندارد. اشتباهات ما نباید از ارزشی که برای خودمان قائلیم، بکاهند!

ما انسانیم. هر انسانی اشتباه می‌کند! ما به دلایل گوناگون برخی کارها را انجام می‌دهیم. نکتهٔ کلیدی یافتن دلیل انجام کارهاست. با شناسایی دلیل، می‌فهمیم چطور به این نقطه رسیدیم و می‌توانیم دربارهٔ ادامهٔ مسیر تصمیم بگیریم.

خودبخشودگی در آشفتگی و شرایط ناگوار

در آشفتگی ایجاد شده، ثبات و استقامتتان را نشان دهید.

گاهی با پذیرش آشفتگی‌ای که ایجاد کرده‌ایم، آسیب‌پذیری ما بیشتر برای عزیزان‌مان آشکار می‌شود. این کار ممکن است منجر به افشای حقایق مهم‌تری درباره ما شود و نتایج مهم‌تری برای ما داشته باشد؛ وقتی می‌پذیریم که کامل نیستیم، دیگران راحت‌تر با ما ارتباط برقرار می‌کنند و ما را قوی‌تر می‌بینند.

گاهی یک عذرخواهی ساده، تأییدی است بر پاسخگو بودن و اینکه با وجود تقلایمان قدرتمند و استوار هستیم. «معذرت می‌خوام، سعی می‌کنم جبران کنم» شروع خوبی است. این به معنی این نیست که همه چیز بی‌عیب‌‌ونقص خواهد بود اما نشانهٔ این است که می‌توانیم (و می‌خواهیم) برای ترمیم و بهبود وضعیت موجود تلاش کنیم.

استقامت در آشفتگی، یعنی ما در برابر دیگران و خودمان وانمود نمی‌کنیم که اوضاع روبه‌راه است؛ یعنی ما پای عمل‌ و باورمان می‌ایستیم، یعنی کم‌کم درمان می‌شویم و آرام می‌گیریم.

هدف پایانی، رها‌کردن گذشته است. رهاکردن یعنی خودمان را به‌خاطر آنچه نمی‌دانستیم و آنچه به‌گمان‌مان باید (یا نباید) انجام می‌دادیم، کمبودها و اشتباهات‌مان ببخشیم اما هم‌زمان دست از پاسخ‌گو بودن نکشیم.

در این مسیر، باید اشتباه را شناسایی کنیم، تصمیم بگیریم دیگر آن را تکرار نکنیم و مسئولیت آسیب‌ها و خسارت‌های ایجاد شده را به‌عهده بگیریم. باید دست از سرزنش کردن خودمان برداریم. این مهارتی دشوار است که در گذر زمان به دست می‌آید اما این دشواری به سلامتی‌مان و بازگشت به وضعیت عادی می‌ارزد.

گاهی خودبخشودگی به‌معنی یافتن خوشی به‌جای اندوه است. با رهاکردن یاد می‌گیریم که زندگی کنیم. گاهی افسوس و پشیمانی طبیعی‌ست اما قرار نیست باقی زندگی را در اندوه و پشیمانی سپری کنیم.

بعضی وقت‌ها شاید لازم باشد خودمان را نه به‌خاطر انجام کار اشتباه، بلکه به‌خاطر انجام کار درست ببخشیم؛ کار درستی که از پیش می‌دانستیم با هزینهٔ گزافی همراه است اما مایل به انجامش بودیم!

۴ تمرین برای خودبخشودگی و داشتن زندگی شاد

سؤال اساسی این است که چطور خودمان را ببخشیم؟ مهربان باشیم. مهربانی را امتحان کنیم!

۱. خودمهرورزی داشته باشیم

خودمهروزی یعنی با خودمان همدلی کنیم، هم‌دلانه با خودمان صحبت کنیم. خودمهرورزی پیش‌نیاز خودعشق‌ورزی است؛ عنصری که تقریبا برای هر چیزی در زندگی لازم است.

اگر بتوانیم خودمان را مانند بهترین دوست‌مان ببینیم، با عشق و مهربانی با خودمان صحبت کنیم و خودمان را در اولویت قرار بدهیم، یعنی باور داریم که ارزشمند هستیم.

– مگان هیل، روان‌درمانگر

 

در مقایسه با خودمان، ما معمولا با دیگران مهربانانه‌تر رفتار می‌کنیم. کافی‌ست با خودمان مهربان‌تر باشیم. اگر در خودگویی‌تان در حال سرزنش کردن خودتان هستید، از خود بپرسید «اگر این اتفاق در مورد شخص دیگری افتاده بود، چه فکری می‌کردم؟ آیا همین احساس را در مورد آنها داشتم؟» همان مهر و همدلی را که نسبت به دیگران نشان می‌دهید، نثار خودتان کنید.

احساس خجالت زدگی بخشی از روند درمان است و باعث می‌شود در آینده هشیارانه به‌دنبال راه‌هایی برای انجام بهتر کارها و اجتناب از اشتباه باشیم. همچنین کمک می‌کند هنگام تصمیم گیری های دشوار، بتوانیم نتایج و پیامدها را بپذیریم. اما بدانید که برای ایجاد تغییرات چشمگیر، نمی‌توانیم پیوسته با ترس و شرم زندگی کنیم. درواقع در چنین وضعیتی نمی‌توانیم تغییر بزرگی ایجاد کنیم!

۲. احساس گناه را از خودمان دور کنیم

برای خودبخشودگی باید احساس گناه را از خودتان دور کنید

احساس گناه نه‌تنها کمکی به بهبود وضعیت یا تقویت خودمان نمی‌کند، بلکه روح‌مان را فرسوده می‌کند. شاید برای مدتی کوتاه و پس از ارزیابی خودمان، مؤثر باشد اما در نهایت ما انسان هستیم و نیاز به همدلی و مهربانی داریم. احساس گناه باعث می‌شود، آنچه را نیاز به تغییر دارد شناسایی کنیم اما این حس نباید درون‌مان ماندگار شود!

احساس گناه ممکن است باعث شود گمان کنیم به‌اندازهٔ کافی خوب یا شایسته بخشیده شدن نیستیم، درنتیجه نمی‌توانیم به زندگی طبیعی‌مان برگردیم و به جایگاهی که توانایی و شایستگی‌اش را داریم، برسیم.

اگر عشق می‌ورزیم، باید آن را نثار خودمان هم بکنیم. حتی اگر شکست‌خورده هستیم باید بدانیم که ارزشمند و شایسته عشق هستیم. نگذارید احساس گناه، خوبی را در درون‌‌تان خاموش کند، انگیزه‌ و نیرویتان را برای زندگی از بین ببرد و شادی شما را نابود کند.

۳. یاری‌گر دیگران باشیم

رنج‌ها و زخم‌های ما می‌توانند دلیلی باشند برای انجام کارهای خیر بیشتر، حتی اگر نتوانیم اوضاع را روبه‌راه کنیم. این دردها و رنج‌ها، درس‌هایی هستند که فراگرفته‌ایم. ما می‌توانیم خودمان را ببخشیم و هم‌زمان به دیگران هم کمک کنیم. کمک‌های ما تنها به امور خیریه محدود نمی‌شوند، تصمیم گیری‌ بهتر ما می‌تواند کار خیر باشد. می‌توانیم به نیازمندان کمک کنیم. فعالیت داوطلبانه داشته باشیم، کسانی را که احساس تنهایی می‌کنند، همراهی کنیم، به درد دل آدم‌ها گوش دهیم. با کمک به دیگران، به‌تدریج خودمان را می‌بخشیم.

درواقع، با کمک به دیگران برای گذر از موقعیت‌های دشوار و دردناک، راهی برای گذر از دشواری‌ها و دردهای خودمان پیدا می‌کنیم. حقیقت این است که ما همان‌گونه که به دیگران کمک می‌کنیم، می‌توانیم و باید به خودمان کمک کنیم! ما با شنیدن درد دل دیگران دربارهٔ کوتاهی‌ها و شکست‌هایشان، توجه، آسودگی، هم‌دردی، بخشش و عشقی را نثارشان می‌کنیم که اغلب از خودمان دریغ می‌کنیم!

بنابراین روشن است که می‌دانیم چه باید بکنیم. کافی‌ست همان مهر و بخششی را که سخاوتمندانه به دیگران ارائه می‌کنیم، به خودمان پیشکش کنیم.

پس برای اینکه دوباره به زندگی برگردیم، به دیگران کمک می‌کنیم. با نشان دادن مسیر به دیگران، راه خودمان را هم پیدا می‌کنیم. خواهید دید که این‌گونه، بخشیدن خودتان ساده‌تر می‌شود.

۴. درونیات‌مان را آشکار کنیم

با گشودگی و صحبت از خودتان خودبخشودگی ساده تر می شود.

برای رسیدن به آرامش، می‌توانیم دربارهٔ آسیب‌پذیری‌هایمان با دیگران صحبت کنیم. بهتر است به نکات و رویدادهایی که توجه دیگران را جلب می‌کنند، اشاره کنیم؛ مانند روشی که مددجوها در جلسات گروهی حمایت‌گر مثل جلسات معتادان گمنام، از خودشان می‌گویند. دوست داریم دیگران چه چیزی از ما بدانند؛ همان را بگوییم. این‌گونه هم آنها ما را می‌شناسند و هم ما درک بهتری از خودمان پیدا می‌کنیم! در نتیجهٔ این درک بهتر، یاد می‌گیریم نقاظ ضعف‌مان را آشکار کنیم درحالی‌که توانمندی‌هایمان را شناسایی می‌کنیم.

قرار نیست حرف‌هایمان را همه جا با صدای بلند جار بزنیم. کافی‌ است چند نفری از اطرافیان‌مان، از وضعیت ما و احساسات‌مان باخبر باشند. آشکارسازی نیازمند شجاعت است؛ هرچند ممکن است راه‌حل نباشد اما گامی برای شروع است. در این مسیر دیگران می‌توانند افکار و فرضیات نادرست ما را شناسایی و گوشزد کنند. شاید به‌خاطر اشتباه‌مان لایق سرزنش باشیم، شاید هم نباشیم اما به‌هرحال با ادامهٔ سرزنش خودمان زندگی سازنده‌ای نخواهیم داشت.

می‌توانید رفتارتان را تغییر دهید و هم‌زمان خودتان را ببخشید.

– بورلی اِنگل، روان‌شناس

 

ما می‌توانیم، اعمال، حالت و برخوردمان با دیگران را اصلاح و هم‌زمان تمرین خودبخشودگی کنیم. به‌عبارتی می‌توانیم پاسخ‌گو باشیم و هم‌زمان از حرکت رو به جلو و پیشرفت، باز نمانیم.

در هنگام پیش‌روی، ممکن است متوجه شویم برخی همراهی‌مان نمی‌کنند. ممکن است آنها هنوز آمادهٔ این کار نباشند. هم‌چنان که پیش می‌رویم و آسیب‌ها را جبران می‌کنیم، می‌توانیم راه‌های بهتری برای همراه کردن دیگران پیدا کنیم! حتی، با اطمینان می‌گویم، می‌توانیم به شادی و خشنودی برسیم!

سخن پایانی

برای پیشرفت، مانند خیلی از کارها، باید قوی باشیم. کسب این توانایی هرقدر دشوار، بهتر از این است که خودمان را به درد و رنج ببازیم! با درک اینکه ارزشمند هستیم، می‌توانیم با شادی و رضایت به جلو پیش برویم.

در این لحظه و پس از خواندن این مطلب، شاید هنوز هم شک و تردیدهایی داشته باشید اما بدانید که هر چه بیشتر به خودتان عشق بورزید، لحظه‌های شاد بیشتری خواهید داشت. با سپردن خودمان به عشق، به آرامش می‌رسیم. عشقی که حتی در شکست‌ها و کمبودها می‌توانیم آن را پیدا کنیم.

وقتی بپذیرم که ما انسان هستیم، انسانی که فراتر از کارها و اعمالش است، انسانی که همان‌گونه که هست کامل و کافی است، خودبخشودگی برای‌مان آسان خواهد بود.

شما چطور با اشتباهات‌تان کنار می‌آیید؟ آیا به خودتان عشق می‌ورزید؟ آیا پس از هر شکست، «من لیاقت ندارم» به واگویهٔ ذهنی‌تان تبدیل می‌شود؟ یا با اطمینان به خودتان برای جبران و بهبود تلاش می‌کنید؟ از تجربه‌هایتان برای ما بگویید.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مهر ۹۸ ، ۱۶:۵۰
الهه رضایی

1. سؤال بپرسید

هنگام شروع یک شغل جدید مهم‌ترین کاری که باید انجام بدهید سؤال پرسیدن است. هرقدر هم برای فرایند آشناسازی شما با شغل جدید وقت گذاشته باشند، با اتکا به همین فرایند نمی‌توانید از تمامی جزئیات لازم مطلع شوید. به‌جای عمل کردن بر پایه حدس‌وگمان، سؤال کنید. تازه‌کار هستید و کسی از شما انتظار ندارد همه جزئیات کار جدید را در ذهن داشته باشید، حتی اگر در همان دوره آموزشی قبل از شروع‌به‌کار همه‌چیز را فرا گرفته باشید. پس پرسیدن ایرادی ندارد.

پرسیدن سؤال هنگام شروع یک شغل جدید

همیشه یادتان باشد که:

پرسیدن عیب نیست، ندانستن عیب است.

خوب است بدانید که با سؤال‌کردن نه‌تنها وجههٔ شما نزد دیگران بد نمی‌شود و از ارزش‌تان کاسته نخواهد شد، بلکه می‌تواند باعث شود که دیگران بیشتر به شما احترام بگذارند. سؤال‌کردن گواه فروتنی و رفتار فروتنانه شماست. با این کار به دیگران نشان می‌دهید که دوست ندارید ادای آدم‌های همه‌چیزدان را دربیاورید و می‌خواهید در کنار دیگر کارکنان و در قالب یک گروهِ کاری به تحقق اهداف مجموعه کمک کنید.

کارفرمای شما هم قدردان کنجکاوی شما برای یادگیری خواهد بود. او از اینکه از سؤال‌کردن و درخواست کمک به‌هنگام نیاز واهمه‌ای ندارید، خوشحال خواهد شد.



۲. با یکی از همکاران‌تان دوستی صمیمی برقرار کنید

پیدا کردن دوست جدید هنگام شروع یک شغل جدید

یکی از اولویت‌های شما هنگام شروع یک شغل جدید باید پیدا کردن دوست صمیمی از میان همکاران باشد. او می‌تواند راهنمای شما باشد و کمک کند تا به شغل جدید عادت کنید. دوستی که پیدا می‌کنید، هر چیزی را که در دوره آموزشی یاد نگرفته باشید به شما خواهد آموخت و درباره مسائل مختلف مجموعه به شما اطلاعات ارزشمندی خواهد داد: مثلا اینکه روال کار اعضای مجموعه به چه صورت است، رئیس‌تان چه خصوصیاتی دارد، چطور باید با او رفتار کرد و بسیاری اطلاعات دیگر.

کسی که در محیط کار نزدیک شماست، بهترین گزینه برای دوستی است. در این صورت، هر وقت سؤالی برای‌تان پیش بیاید، می‌توانید با او صحبت کنید.



۳. با کارکنان مجموعه آشنا شوید و دوست‌های جدید پیدا کنید

آشنایی با کارکنان هنگام شروع یک شغل جدید

هنگام شروع یک شغل جدید به‌طرز عجیبی احساس تنهایی خواهید کرد. این مسئله کاملا طبیعی است، به‌ویژه اگر ازقبل هیچ ارتباطی با کارکنان مجموعه جدید نداشته باشید. ازآنجاکه بخش قابل‌توجهی از روز را در محیط کارتان سپری می‌کنید، باید با تعدادی از کارکنان بیشتر آشنا شوید و بتوانید در مواقع نیاز به آنها متکی باشید.

از وقفه‌هایی که بین ساعات کاری برای استراحت به شما می‌دهند استفاده کنید و خودتان را معرفی کنید. اگر هر گونه رویداد یا گردهمایی هم برای کارکنان در نظر گرفته شد، حتما در آن شرکت کنید.

به‌خاطر داشته باشید که در اکثر مواقع این شما هستید که باید برای برقراری ارتباط در محیط کار، قدم اولیه را بردارید؛ بنابراین، از پیش‌قدم شدن برای شروع آشنایی با دیگران واهمه‌ای نداشته باشید و این کار را انجام بدهید.

البته، منظور از آشنایی با دیگران این نیست که با همه کارکنان دوست صمیمی شوید؛ هدف این است که به‌نوعی خانواده‌ای کاری داشته باشید. دوستی‌های شما با کارکنانِ دیگر لزوما نباید به خارج از محیط کار هم کشیده شود. همین‌که بدانید کسانی هستند که در مواقع نیاز، از شما حمایت کنند کافی است و تأثیر قابل‌ملاحظه‌ای در روحیه‌تان خواهد گذاشت.

مژده اینکه وقتی با یکی دو نفر از کارکنان آشنا شدید، آنها شما را به دیگران معرفی می‌کنند؛ به این صورت، دایره دوستان و آشنایان شما در محل کار به‌مرور گسترده‌تر می‌شود.



۴. با سیاست‌های کاری مجموعه جدید آشنا شوید

آشنایی با سیاست‌های جدید هنگام شروع یک شغل جدید

پیش از شروع یک شغل جدید اطلاعات لازم درباره سیاست‌های مجموعه مثل ساعات کاری و تعطیلات در اختیارتان گذاشته می‌شود؛ اما بد نیست که هنگام ورود به مجموعه، درباره سیاست‌های کاری محیط جدید هم پرس‌وجو کنید؛ همچنین کسب آگاهی راجع‌به مسائل جزئی‌تر هم ضروری است مانند قوانین مجموعه درباره وقفه‌های استراحت بین ساعات کار، در نظر گرفتن یا نگرفتن غذا برای کارکنان، و سیاست‌های مربوط به استفاده از لپ‌تاپ و تلفن‌همراه در محیط کار.

معمولا این اطلاعات در جلسه معارفه در اختیار شما گذاشته می‌شود، اما حجم زیاد اطلاعات اولیه ممکن است باعث از قلم افتادن بعضی از جزئیات شود؛ به همین خاطر است که تحقیق و پرس‌وجوی دوباره اهمیت پیدا می‌کند.



۵. هرچه سریع‌تر دست‌به‌کار شوید

تردید برای شروع‌به‌کار هنگام شروع یک شغل جدید

بیشتر ما هنگام شروع یک شغل جدید ترجیح می‌دهیم پیش از دست‌به‌کار شدن، از روند کار به‌طور جامع و کامل آگاه شویم و بعد به کارمان برسیم. نباید اجازه بدهیم این وسوسه مانع کار کردن‌مان بشود. بهترین راه برای یادگیری، «اقدام کردن» است. با زیرنظر گرفتن کار دیگران هیچ‌وقت تجربه‌های لازم را کسب نمی‌کنیم. بهتر است که هرچه سریع‌تر دست‌به‌کار شوید و پروژه اول‌تان را به عهده بگیرید.

این کار علاوه بر اینکه سبب می‌شود خودتان را محک بزنید، باعث می‌شود تا در کوتاه‌ترین زمان ممکن به روال کار مجموعه جدید واقف شوید و به آن عادت کنید. وقتی کارتان را به‌طور جدی شروع می‌کنید، احساس خواهید کرد که یکی از اعضای گروه کاری‌تان هستید و احساس «عضو جدید مجموعه بودن» برای‌تان کم‌رنگ‌تر می‌شود.

به‌علاوه، وقتی کار می‌کنید، سرتان گرم می‌شود و جایی برای افکار منفی و احساسات نگران‌کننده و مضطرب‌کننده، و تردید درباره خودتان باقی نمی‌ماند.

کلام آخر

یک ماه اول شروع شغل جدید برای همه دشوار است و مسائل مخصوص‌به‌خود را دارد. وارد مجموعه‌ای جدید شده‌اید و احتمالا برای پیش‌بردن کارتان به کسب مهارت های شغلی جدید نیاز خواهید داشت و در کنار آن، باید به کار کردن در این محیط جدید عادت کنید. سعی کنید از توصیه‌هایی که در این مطلب آوردیم استفاده کنید و اگر تحت فشار قرار گرفتید، ناامید نشوید. بعد از گذشت این دوره اولیه، همه‌چیز برای‌تان عادی خواهد شد و این وظیفه جدید هم مثل شغل سابق‌تان جزئی از روال روزمره زندگی‌تان خواهد شد.

لطفا تجربه‌ها و نظرات خود درباره شروع یک شغل جدید را با ما و خوانندگان این مطلب به اشتراک بگذارید. اگر هم راهکار دیگری به ذهن‌تان می‌رسد، معرفی کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۴
الهه رضایی

1. تمرین، تمرین و تمرین

یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌هایی که مردم در مورد سخنرانی دارند این است که دیگران صدایشان را چطور می‌شنوند. ساده‌ترین راهِ غلبه بر این نگرانی، تمرین زیاد پیش از سخنرانی‌تان است. هرچه جمله‌بندی‌ها برای‌تان راحت‌تر باشد، نگرانی کمتری برای ارائه خواهید داشت. در مقابلِ آینه تمرین کنید یا حتی بهتر از آن،‌ از خودتان فیلم بگیرید. به همه‌ی این تمرین‌ها به عنوان یک اردوی تمرینی برای مسابقه‌ای بزرگ بنگرید. از اموری که ممکن است باعث حواس پرتی شما شوند یا عجیب به نظر می‌رسند، یادداشت برداری کنید؛ این امور اغلب باعث اضطراب موقعیتی می‌شوند. سپس این کارها را تجزیه‌وتحلیل کنید و ببینید چطور می‌توانید بر آنها غلبه کنید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ مهر ۹۸ ، ۰۹:۲۶
الهه رضایی