بادبادک بازی ما
يكشنبه, ۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۶:۴۱ ب.ظ
قسمتی جالب از نامه ی نادر ابراهیمی به همسرش
مگر
چه عیب دارد که انسان، حتی در هشتادسالگی هم الک دولک بازی کند، و گرگم به
هوا، و قایم باشک، و اَکَردوکِر، و تاق یا جفت، و « نان بیار کباب ببر » و
« اتل متل » ...جداً مگر چه عیب دارد؟ مگر چه خطا هست در این که برای چیدن
یک دانه تمشک رسیده که در لابلای شاخه های به هم تنیده جا خوش کرده است،
آن همه تیغ را تحمل کنیم؟
مگر کجای قانون به هم می خورد، اگر من و تو، و جمع بزرگی از یاران و همسایگانمان
، در یک روز زرد پائیزی ، صدها بادبادک رنگین را به آسمان بفرستیم و کودکانه به رقص های خالی از گناهِ آنها نگاه کنیم؟
بادبادک ها، هرگز ندیده ام که ذره ای از شخصیت آدم ها را به مخاطره بیندازند.
باور کن!
اما
شاید، طرفداران وقار خیال می کنند که بادبادک بازی ما، صلح جهانی را به
مخاطره خواهد انداخت، و تعادل اقتصاد جهانی را، و عدل و انصاف و مساوات
جهانی را...بله؟
بانوی
من! این را همه می دانن: آنچه بد است و به راستی بد است، چرک منجمد روح
است و واسپاری عمل به عقده ها، نه هواکردن بادبادک ها...
ای
کاش صاحبان انبارهای چرک منجمد و دارندگان عقده های حقارت روح نیز مثل
همگان بودند. آن وقت، فکرش را بکن که چه بادبادک بازی عظیمی می توانستیم در
سراسر جهان به راه بیندازیم، و چقدر می خندیدیم...
۹۵/۱۲/۰۸