انگیزه موضوع متداولی است که شاید خیلی در مورد آن صحبت شده و احتمالا از قبل در مورد آن اطلاعاتی دارید. در این مقاله قصد داریم به طور کامل در مورد این موضوع خیلی مهم صحبت کنیم و اینکه چه راهکارهایی وجود دارد که بتوانیم با اشتیاق فراوان کارهای مختلف را انجام دهیم.
انگیزه چیست و چرا مهم است؟
انگیزه داشتن به معنی این است که بتوانیم کارهای مختلف را با اشتیاق خوب انجام دهیم و وسط راه آن ها را رها نکنیم. این طور نیست که به یک عامل ربط داشته باشد و این اشتباه است که آن را تک بعدی در نظر گرفت و کاملا یک موضوع چند بعدی می باشد.
البته همان طور که در معرفی کتاب شیب اشاره شد، اینکه از بعضی کارها دست کشید کاملا درست است و اتفاقا باید همین کار را کرد. اما منظور مواقعی است که در جهت درستی هستیم ولی نمی توانیم با اشتیاق فراوان به کارمان ادامه دهیم و اینجاست که مسئله پیش می آید.
در ضمن، مفهوم انگیزه فقط به معنی این نیست که مثلا ویدئوهای انگیزشی را نگاه کرد و فقط به خاطر آنها اشتیاق لازم برای کارهای مختلف را بدست آورد. ویدئو دیدن و شارژ شدن می تواند یک راه باشد، اما باید اجزای مختلف به هم پیوسته ای وجود داشته باشند که هر یک در کنار هم یک روش عالی را پدید بیاورند.
چند نوع انگیزه داریم؟
به طور کلی می توان انگیزه رو به دو نوع بیرونی و درونی تقسیم کرد:
درونی: موارد هستند که باعث می شوند که از درون ما قدرتمند باشیم و باعث اشتیاق زیاد در انجام کارها شوند . مهمترین این موارد هدف داشتن است که باید شیوه هدف گذاری اصولی را یاد گرفت و بتوان در راستای اهداف قدم برداشت. مورد بعدی هم این است که سبک زندگی درست و اصولی داشته باشیم.
بیرونی: به معنی مواردی است که از طرف عواملی غیر از درون خود ماست و البته این طور نیست که در این مورد ما کنترلی نداشته باشیم و اتفاقا کنترل کامل داریم. مثلا افرادی که با آنها بیشتر در ارتباط هستیم یا ورودی های ذهنی مختلفی که در طول روز دریافت می کنیم و اختیار آن را داریم که آنها را درست انتخاب کنیم.
نقش مهم با هدف بودن
احتمالا می دانید که نقش اهداف در زندگی ما خیلی مهم هستند و در بحث انگیزه هم باید گفت وقتی هدفی در زندگی نداشته باشیم، نمی توانیم انتظار داشت که انگیزه بالایی هم به وجود بیاید و هر چه قدر هم موارد دیگر را رعایت کنیم، همچنان یک جای کار مشکل دارد.
در مورد هدف گذاری باید اشاره کرد که شیوه های مختلفی وجود دارد و می توان دوره های مختلفی را گذراند و یا اینکه کتاب های مختلفی رو خواند تا اینکه به نتیجه خوب در این مورد رسید. توصیه من این است که از کتاب هایی مثل اثر مرکب استفاده کنید و در هر صورت، قدم اول این است که شیوه هدف گذاری درست در زندگی را انتخاب کرد. بعد از اینکه یک شیوه هدف گذاری درست را پیدا کرد مرحله بعدی این است که واقعا به سمت آنها حرکت کرد و به خاطر همین انگیزه می تواند بالاتر رود.
یک نکته دیگر هم این است که در همه شیوه های هدف گذاری معمولا اشاره می شود که شما باید ارزش های زندگی خودتان را مشخص کنید. یعنی تا ارزش های اصلی زندگی خودتان را ندانید نمی توانید به سمت اهداف حرکت کنید. همچنین باید در نظر گرفت که این ارزش ها را باید دائما زندگی کرد و اینجوری نباشد که فقط ارزش ها را انتخاب کرد. به طور مثال اگر «احترام» جزو ارزش های اصلی یک نفر است، باید حتما آن را دائما زندگی کند و اگر آن را زندگی نکند به مشکلات مختلفی می خورد از جمله اینکه دچار بی انگیزگی می شود.
داشتن سبک زندگی درست و اصولی
سبک زندگی موضوع خیلی گسترده ای است و مطمئنا می شود در مورد آن ده ها مقاله نوشت. سبک زندگی را می توان گفت که قسمتی از آن درونی و قسمتی از آن بیرونی ست. در مورد بیرونی بحث ورودی ها و ارتباطات و … است که در ادامه توضیح داده می شود.
اما در مورد قسمت درونی آن باید گفت که اول باید آگاه شویم که چه سبک زندگی داریم. یعنی مثلا وقتی صبح بیدار می شویم معمولا چه کارهایی انجام می دهیم؟ تغذیه ما چه طور است؟ ورزش جزو برنامه های روزانه است؟ برای اهدافمان برنامه ای هم داریم؟ و سوالات از این قبیل را باید پرسید.
بعد از آگاه شدن از سبک زندگی به این موضوع مهم توجه کرد که سبک زندگی ما متعادل است یا نه؟ یعنی مثلا برای خانواده چه قدر وقت می گذاریم؟ آیا وقتی که برای خانواده اختصاص می دهیم خیلی کمتر از وقتی است که برای کارمان می گذاریم؟ اولویت اصلی ما خانواده است یا کار؟
به جز اینکه خانواده و کار خیلی مهم هستند یک جزء دیگر هم داریم که آن خودمان هستیم و باید بررسی کنیم که برای خودمان چه قدر وقت می گذاریم. در اصل باید از خودمان بپرسیم که چه قدر برای موضوعات مختلف مربوط به خود، مثل تفریح و لذت، یادگیری و پیشرفت، فکر کردن و … وقت می گذاریم.
در مجموع باید بین این مثلث خانواده، کار و خود یک تعادلی را ایجاد کرد و هر موقع که متوجه شویم که یکی از این سه مورد کم اهمیت جلوه می کند، حتما سبک زندگی ما مشکلی دارد و نتوانستیم سبک زندگی درست را داشته باشیم. به همین علت است که تاثیر آن بر انگیزه ما خیلی زیاد است.
کنترل ورودی ها
منظور از ورودی ها به معنی اطلاعاتی است که ما روزانه دریافت می کنیم. این اطلاعات می تواند از طریق تلویزیون، شبکه های اجتماعی، سایت ها و … منتقل شوند. هر اطلاعات سوای از اینکه مثبت یا منفی باشد در مغز ما تاثیر می گذارد و این باعث کاهش یا افزایش انگیزه می شود.
یکی از منفی ترین ورودی ها می تواند اخباری باشد که روزانه دریافت می کنیم. به خصوص اخبارهایی مثل حوادث که دائما فقط حوادث بد دنیا را مخابره می کنند و من هیچ وقت درک نمی کنم که واقعا دیدن این اخبار چه فایده ای می تواند داشته باشد! جالب است که افرادی هم هستند که وقتی روزنامه را باز می کنند اولین صفحه به صفحه حوادث نگاه می کنند!
فرقی هم نمی کند که این مدل اخبار از کجا مخابره شود مثل تلویزیون، روزنامه، شبکه های اجتماعی و … در هر صورت تاثیر منفی خودشان در سطحی می رسانند. توصیه می کنم که این مدل اخبار را به کل از زندگیتان حذف کنید. در مورد اخبار دیگر نمی توانم خیلی نظر بدهم و بستگی دارد که فرد در چه زمینه ای فعالیت می کند. شاید یک نفر که کسب و کار در زمینه مالی و اقتصاد دارد، اخبار اقتصادی به دردش می خورد و از این راه کسب درآمد می کند. اما عموما کسانی که اخبار زیاد دنبال می کنند خودشان دلیل اینکه اینقدر به آن توجه می کنند را نمی دانند!
به طور کلی، در اطلاعاتی که روزانه دریافت می کنیم باید خیلی دقت کنیم. امروزه دیگر شبکه های اجتماعی مختلفی هستند که می توان اطلاعات زیادی را از آنها دریافت کرد به طور مثال اینستاگرام که مکانیزم معتاد کننده ای هم دارد. حتما باید در انتخاب صفحه هایی که دنبال می کنیم دقت کرد و به هیچ وجه تعداد آنها را بدون هدف بالا نبرد. باید یادمان باشد که:
بعضی وقتا باید از ورودی های خودمان کم کنیم تا بتوانیم زندگی بهتری داشته باشیم.
تغذیه با مطالب انگیزشی
مطالب انگیزشی می تواند نقش خیلی موثری داشته باشند. به طور کلی آنها را به چند دسته تقسیم می کنیم:
کتاب های انگیزشی: کتاب هایی وجود دارند که بیشتر حالت انگیزشی دارند. یعنی شاید مثلا راهکار مستقیمی به ما ارائه ندهند ولی نیروی انگیزش را در ما بالا می برند. معمولا کتاب های زندگینامه افراد موفق این خصوصیت را دارند و می توانند خیلی کمک کننده باشند. توصیه می شود در همان عادت شروع صبح که در مقاله عادت خوب توصیح داده شد، کمی کتاب های انگیزشی خواند که روز را خیلی عالی شروع کرد.
نقل قول های انگیزشی: این نقل قول ها را احتمالا در جاهای مختلف زیادی دیده ایم. می توانیم دائما خود را در معرض این مطالب قرار دهیم تا اینکه یک سری نکات مهم را یادمان نرود و اینکه هر بار آنها را دید مشکلی ندارد و اتفاقا راه درست هم همین است. مثلا می توان عکس پس زمینه تلفن همراه یا کامپیوتر خود را از این جملات انگیزشی بگذاریم. مثلا یه نمونه جملات انگیزشی جالب:
اجازه ندهید سروصدای افکار و اعتقادات دیگران ندای درونی شما را خاموش کند.
استیو جابز
ویدئوهای انگیزشی: در مورد ویدئو هم مثل نقل قول ها می توان گفت که روز به روز فراگیرتر می شوند. می توان در سایت هایی که ویدئو به اشتراک می گذارند ویدئوهای انگیزشی زیاد پیدا کرد. البته شاید همه این ویدئوها هم با کیفیت خوبی نباشند و ویدئوهای انگیزشی باید مدلی باشند که واقع بینانه در نظر بگیرند. چون انگیزه الکی هم فایده ای ندارد و باید واقعیت هم در نظر گرفت. می توان با کمی جستجو به نتایج خوبی برسید و اگر با انگلیسی جستجو می کنید با motivational videos امتحان کنید.
فیلم های انگیزشی: یک سری فیلم ها هستند که جنبه سینمایی و فنی دارند و یک سری فیلم ها هم هستند که بیشتر حالت انگیزشی دارند و شاید خیلی کیفیت فنی نداشته باشند که مثلا منتقدان سینما از آنها خوششان بیاید. البته چه بهتر که هر دو جنبه با هم دیگر باشد و فیلم های این مدلی هم می توان پیدا کرد. همانند فیلم هایی مثل The Shawshank Redemption و Forrest Gump که هر دو جنبه را با هم دارند.
اما در کل باید این نکته را اشاره کرد که منظور فیلم هایی است که حالت انگیزشی دارند و شخصیت های فیلم یک نکته خاصی را به ما می رسانند که باعث انگیزش می شود. در این مورد هم می توانید با motivational movies به نتایج خوبی برسید.
ارتباطات ما
باید گفت به طور قطع ما میانگین افرادی هستیم که بیشترین وقت خود را با آنها می گذرانیم. حالا در جنبه هایی مثل درآمد، سلامتی و … این کاملا صدق می کنیم و ما بالاتر از آن افراد نمی رویم.
در مورد بحث انگیزه هم باید گفت که افرادی که با آنها ارتباط داریم در این موضوع خیلی تاثیر دارند. اگر دائما با افراد منفی ارتباط داشته باشیم، مطمئنا ناخودآگاه ما منفی می شویم و نمی توان از آن ورودی منفی که آنها به ما منتقل می کنند، در امان بود. حالا برعکس اگر با افرادی ارتباط داشته باشیم که انرژی خیلی مثبتی منتقل می کنند و تلاش می کنند که دائما پیشرفت کنند، ناخودآگاه ما هم به همان سمت کشیده می شویم. پس این موضوع را باید خیلی جدی گرفت.
البته منظور از ارتباطات، اعضای خانواده مثل پدر و مادر و برادر و خواهر نیست و این افراد را نمی توانیم حذف کنیم. هر چند که با یادگیری مهارتهایی مثل ارتباط موثر و حل تعارض می شود با آنها هم رابطه خوبی داشت. اما افراد دیگری که در ارتباط هستیم را کاملا حق انتخاب داریم و می توانیم رابطه با آنها را به طول کامل قطع و یا حداقل محدود کنیم.
پیشنهاد می کنم که در این مورد اصلا خجولی نداشته باشید و افرادی که مدام انرژی منفی منتقل می کنند و نمی خواهند که دنبال پیشرفت باشند را با آنها یکبار برای همیشه طی کنید که به این صورت نمی توانید با آنها رابطه را ادامه دهید و اگه قرار است که همین طوری رفتار کنند، حتما در اولین فرصت قطع رابطه خواهید کرد. چون باید گفت که افرادی که انرژی منفی منتقل می کنند دقیقا مثل همان اخبار منفی می مانند و مغز انسان مطمئنا تحت تاثیر همین ورودی منفی قرار می گیرد.